[ و روایت شده است که امام علیه السلام کمتر به منبر مى‏نشست که پیش از خطبه نگوید : ] مردم از خدا بترسید که هیچ انسانى بیهوده آفریده نگردیده تا به بازى پردازد ، و او را وا ننهاده‏اند تا خود را سرگرم بى‏فایدت سازد ، و دنیایى که خود را در دیده او زیبا داشته جایگزین آخرتى نشود که آن را زشت انگاشته ، و فریفته‏اى که از دنیا به بالاترین مقصود نایل گردیده چون کسى نیست که از آخرت به کمترین نصیب رسیده . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 87 خرداد 28 , ساعت 10:0 صبح

در اندیش? شریعتی رنسانس اسلامی با «تولد مجدد» روح انقلاب بیدارکننده و طرح مجدد «پیام» متجلی می‌شود. پیامی که انقلاب ریشه‌دار و تندی در قلب افسرده و بی‌رمق و تاریک تاریخ انسان پدید می‌آورد.[i] و این همه در رجوع به قرآن تبلور پیدا می‌کند.

رنسانس اسلامی از طریق مبارزه با خرافات، جمود، استحمار، ارتجاع، تعصبهای کور عامیانه، مصلحت‌اندیشی‌های طبقاتی و منفعت‌طلبی‌های صنفی، نفی مطلق آنچه به معنی اسلام یا تشیع، فلج‌کننده منطق و آزاداندیشی است، با ایجاد یک نهضت فکری و اجتماعی شیعی بر اساس قر آن و سنت و از طریق خاندان پیامبر (ص) صورت می‌گیرد.[ii]

تا زمانی که دین را مجموعه‌ای از تفکرات و اندیشه‌های ذهنی متشرعان تشکیل دهد و از روح اسلام حقیقی خبری نباشد، دین در محراب و توسل و شفاعت و گریه و ... منحصر می‌شود و آنچه از مسلمانی می‌ماند تعبدیات بی‌چون و چرای ساخته و پرداخته ذهن و محبت بدون معرفت است که نه کس را پروای نفی آن است و نه آن آموزه‌ها راهگشا خواهد بود.

دین باید حرکت‌دهنده و پیش‌برنده به جلو باشد نه عامل تخدیر و تحدید و عزلت‌گزینی و واپس‌گرایی. دوری شیعه از سرچشم? اصلی تشیع عامل پدیدار شدن آثار شوم و دردناکی برای شیعیان بوده است.[iii]

ایجاد یک رنسانس مذهبی به دو بستر نیاز دارد. به دیگر سخن اصلاح مذهب به شرط تحقق این زمینه‌ها محقق می‌شود: یکی رسیدن به خودآگاهی از رهگذر بازگشت به خویشتن و بازیافت مجدد خویش به مدد رجوع به قرآن و دیگری مبارزه با تحجر و جذمیت دینی.

هر مسئله‌ای که پیرامون ما مطرح است؛ چه فردی و چه اجتماعی، چه صنفی و چه غیرصنفی، چه به شکل دین و چه به شکل بی‌دینی، همه و همه اگر در مسیر «خودآگاهی انسانی» یعنی توجه به «خویشتن خویش» و در مسیر «خودآگاهی اجتماعی» یعنی احساس مسئولیت در زمان و در جامعه نباشد، نامش و عنوانش هر چه باشد ولو هر قدر هم حق و مقدس، «استحمار» است؛ استحمار کهنه یا استحمار نو![iv] نقش خودآگاهی تا آنجا است که تود? منحط و منجمد را به یک کانون جوشان سازنده و آفرینند? ‌نبوغهای بزرگ و جهشهای عظیم مبدل می‌سازد.[v]  و «مذهب بیدار کند?‌ مترقی» است که «مذهب خواب‌آور منحط» را از اندیشه‌ها و احساسها بیرون می‌راند.[vi]

دکتر شریعتی تبدیل اسلام از «سنت‌های حزبی موروثی» به «خودآگاهی مسئولیت‌زای انتخابی‌» را مهم‌ترین رویداد سالهای اخیر می‌داند.[vii]

تصفی? طرز فکر مذهبی برای بازگشت به سرچشم? زلال اسلام اصیل، حساس‌ترین و فردی‌ترین مسئولیت ما است؛ چرا که به گفت? دکتر عناصر خارجی دیری است که با طرز تفکر اعتقادی و مذهبی ما آمیخته است. عناصری که ساخت? نظامهای استبدادی است و در یک کلام، بذرافشانی «غرض» در زمین حاصلخیز «جهل» در طول قرنها است.[viii]

طرفه آنکه رنسانس اسلامی یعنی «کشف اسلام نخستین» و یافتن یک «ایدئولوژی» که یگانه راه تحقق این هدف، «بازگشت به قرآن» است.[ix] اما رنسانس مذهبی به همین‌جا ختم نمی‌شود بلکه به بستر دیگری نیازمند است و آن مبارزه با تحجر و قشری‌گری است. اوراق تاریخ اسلام و سرگذشت مدافعان به‌ظاهر دردمند اما دردزا و مصیبت‌افزا بر این نکته صحه می‌گذارد که روح تشیع و روح اسلام قربانی کالبد خویش بوده است. اگر اسلام در میدان حقیقت مبارزه با دشمن، پیروز و سربلند بیرون آمده؛ در خیم? دوست به تیغ مصلحت از پای درافتاده است. بی‌تردید تحجر و جزم‌اندیشی در گستر? تاریخ اسلام همواره شمشیر را از سر شرک و جبه? خصم برداشته و بر سر توحید و جبه? دوست زده است.

خاندان محمد با شمشیرهایی به شهادت رسیده‌اند که بر روی آن آیات جهاد در راه خدا و شعار توحید نقش بسته بود. اینها بودند که اسلام را پوک و بی‌روح و بی‌جهت و بی‌حیات و حرکت کردند.[x]

این‌گونه است که باید در مکتب و مفاد آن فکر کرد و از تعبد و انقیاد و تسلیم سنتی بیرون آمد و این همان چیزی است که ائمه (علیهم السلام) بدان امر می‌کنند: «تفقهوا فی الدین».



[i]. چه باید کرد؟/ م‌آ20، ص380

[ii]. علی (ع)/ م‌آ26، ص471

[iii]. همان، ص672

[iv]. چه باید کرد؟/ م‌آ20، ص245

[v]. ‌همان، ص257

[vi]. همان، ص378

[vii]. با مخاطب‌های آشنا/ م‌آ1، ص202

[viii]. چه باید کرد؟/ م‌آ20، ص384

[ix]. همان

[x]. همان، ص344



لیست کل یادداشت های این وبلاگ